Telegram Group Search
💢این جمله خلاصه رویکرد تراپیCBT است :
Cognition behavior therapy
افکارت، گفتارت می‌شود
گفتارت، رفتارت می‌شود
رفتارت، عادتت می‌شود
عادتت، شخصیتت می‌شود
شخصیتت، تبدیل به سرنوشتت می‌شود.


ما چیزی می‌شویم که به آن فکر میکنیم، و به آن اقدام می‌کنیم.

🟢بسیار مهم است که بدانیم چطور فکر می کنیم و چطور می توانیم بهتر فکر کنیم . به این دانش می گوید تفکر نقاد یا تفکر انتقادی یا سنجشگرانه اندیشی
💢در تصمیم‌گیری‌ها مانند داروین عمل کنیم!

🔸در مؤسسۀ فناوری کالیفرنیا (کال‌تک) آزمایشی ترتیب داده شد با موضوع انتخاب بین خوراکی‌های مختلف مثل چیپس یا کلوچه. در هر تصمیم‌گیری، دو خوراکی در دو طرف یک نمایش‌گر کامپیوتر نشان داده می‌شد و حرکات چشم آزمایش‌شوندگان ضبط می‌شد. تصمیم‌ها ظرف چند ثانیه گرفته می‌شدند.

🔸نتيجه جالب بود: وقتی تصمیم گیری دشوار می شد یعنی زمانی که دو خوراکی به یک اندازه جذاب بودند، چشم‌ها بیش از زمانی که تصمیم‌ها ساده بود، بین دو گزینه جابجا می‌شدند. پژوهشگران این رفت و برگشت چشم‌ها را نشانه تلاش مغز برای جمع آوری اطلاعات در شرایط تردید می‌دانند. ظاهرا این مساله محدود به انسان‌ها هم نیست.

🔸در حالت عادی در زمان تصمیم گیری اطلاعات مختلف از نواحی مختلف در عرض چند میلی‌ثانیه جمع آوری می‌شود و تصمیم‌گیری صورت می‌گیرد. اما زمان‌هایی وجود دارد که مغز تصمیم می‌گیرد سرعت را پایین بیاورد. درست مانند این است که در هنگام رانندگی شما دنده‌ها را متناسب با شرایط عوض می‌کنید.   

🔸در روان‌شناسی این را به‌عنوان «بده‌بستان سرعت-دقت» می‌شناسیم که یکی از دیرپاترین یافته‌ها در پژوهش‌های یکصدساله اخیر است. اتصالات بین قشر مغز با منطقه‌ای از مغز که به نام هستۀ ساب‌تالامیک شناخته می‌شود، کنترل‌کنندۀ میزانی است که فرد در مواجهه با یک انتخاب دشوار تصمیم‌گیری‌هایش را کند می‌کند.
این سازوکار مانند یک ترمز عمل می‌کند که سرعت تصمیم گیری را پایین می آورد، تا مغز بتواند شواهد بیشتری انباشت کرده و تصمیم‌های بهتری بگیرد.

◀️ آیا تردید در همه تصمیم‌ها بجا است؟

🔸جواب منفی است. تردید نشانه تامل است، اما اگر بخواهیم از مغزمان برای همه تصمیمات کار بکشیم، توان ذهنی‌مان فرسوده می‌شود. شاید بزرگ‌ترین تصمیم آن باشد که برای کدام تصمیم‌ها بیشتر وقت بگذاریم، تامل کنیم و تردید بورزیم.

🔸چارلز داروین هنگام تصمیم‌گیری برای ازدواج، فهرستی از مزایا و معایب تهیه کرد که نهایتاً تصمیم گرفت مزایای ازدواج به معایبش می‌چربد. او با اِما ازدواج کرد و صاحب ۱۰ فرزند نیز شد! در تصمیمات دشوار، تردید را در ذهن خود نگاه ندارید، روی کاغذ بیاورید و منظم‌شان کنید.

کمال‌گرایی از کجا در ما شکل گرفت؟

۱. کودکی ناامن:
پدر و مادر ۱۹ را حساب نمی‌کند، می‌گوید باید ۲۰ بگیری.
کودک مدام با این جملات مواجه می‌شود:
"تو دست و پا چلفتی هستی"
"بچه فلانی رو نگاه کن! تو به درد نخوری"
سیستم آموزشی ما چه در مدرسه چه دانشگاه،  نمی‌گوید مقایسه نکن! توسری نزن!

۲. یادگیری از اجتماع و محیط:
محیط می‌گوید باید چنین هیکلی داشته باشی.
باید زیبا و بی‌نقص باشی.
باید این شکلی لباس بپوشی.
فلانی را نگاه کن! باید این مدلی باشی. (جامعه پر شده از مقلدهای اینفلوئنسرها..ادای نصرت رو درمیارن فکر می‌کنن مثل اون آشپز خفنی میشن)

۳. انتظارات بالای خانواده:
اینهمه خرجت کردیم..توقع داریم..باید پزشکی قبول شی، باید فلان‌جا کار کنی.
انرژی زیادی را صرف گیر دادن می‌کنند.

۴. فرهنگ بت ساز:
در فرهنگ ما، آدم‌ها یا شیطان هستند یا بتی برای پرستیدن.
وسط ندارم..خاکستری ندارم..امکان ندارد بگوییم یکی ۴ تا خوبی دارد دو تا بدی و بقیه قبول کنند..نقص داری؟ حذف!

این فرهنگ آدم‌ها را به تله کمالگرایی می‌اندازد.

۵. شرکت‌های تبلیغاتی:
همیشه می‌خواهند یک آدم بی‌نقص  بسازند، خصوصا در حوزه زیبایی.

۶. شبکه‌های اجتماعی:
استاندارها را می‌برند بالاتر.
فقط خوشی‌ها را به اشتراک می‌گذارند..هرگز از غم‌ها، شکست‌ها و گریه‌ها، تصویری نمی‌گذارند.
چقدر در شبکه های اجتماعی زمان می‌گذارید؟

https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
🔻📸این فقط یه عکس نیست
گوشیتونو برعکس کنید و یه بار پلک بزنید🙃


https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
💥 ایده 16 شغل بدون نیاز به مدرک دانشگاهی

1- دستیار فیزیوتراپ
2- تکنسین داروخانه
3- ادمین اینستاگرم
4- طراح سایت و کد نویس
5- تدریس به مقاطع پایین تر
6- منشی پزشک
7- تایپیست پایان نامه
8- باریستا
9- بلاگری و یوتیوبری
10- تولید محتوای اینترنتی برای سایت ها
11- نیروی چیدمان و صندوقدار در فروشگاه
12- سفارش پخت کوکی و شیرینی جات
13- اپراتوری لیزر
14- ساخت پاورپوینت و تایپ پروژه
15- ناخن کار، مژه کار و امور آرایشی
16- دستیار دندانپزشک



📚  https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
🌹

تلاش كنيد تا در پنج زمينه زير، هر روز حداقل يک درجه پيشرفت كنيد:

تسلط بر جسم
ورزش، تغذيه، كنترل وزن، رسيدگی به ظاهر بدن، ترک سيگار، قهوه و وابستگی های جسمانی ديگر.

تسلط بر هيجانات
خشم، پرخاشگری، عصبانيت، افسردگی، دمدمی مزاجی، نااميدی، خوشی های بی اساس، لذت جويی با پيامدهای منفی.

تسلط بر مسائل مالی
تعادل بين دخل و خرج، اقتصاد در مصرف و مديريت مالی زندگی.

تسلط بر زمان
مديريت زمان، جلو افتادن از برنامه ها، پيگيری كارها و به موقع عمل كردن.

تسلط بر روابط
مديريت روابط بين فردی و اجتماعی خود با ديگران (دوستان، خانواده، فاميل و رفت و آمدهای ديگر)
پارادوکس ابیلین: قربانی کردن مصلحت در تصمیمات گروهی

پارادوکس ابیلین زمانی اتفاق می‌افتد که به دلیل عدم وجود ارتباط مناسب میان اعضای گروه، هیچ یک از اعضا مخالفت خود را با تصمیمِ گروه بیان نمی‌کند زیرا به اشتباه تصور می‌کند که خواست او با نظر اکثریت گروه در تضاد است. به همین دلیل، از بیان نظراتشان خودداری می‌کنند.

اگر اصطلاحِ رایجِ «سازِ مخالف زدن» یا «به تلاطم انداختن قایق» را شنیده باشید، می‌توانید به راحتی پدیده پارادوکس آبیلین را به آن مرتبط بدانید.
🔶 #کیف_پول | پس‌انداز روز مبادا رو جدی بگیر!

🔸روز مبادا همون روزیه که غیر منتظره و ناگهانی، با کلی خرج و مخارج میاد سراغمون و خیلی از مواقع، همون پس‌انداز کمی که براش گذاشتیم کنار گره‌گشای کارمون میشه. بنابراین پس‌انداز کردن باعث میشه نگرانی‌هایی که در مورد چالش‌های روز مبادا داریم کم بشه و به امنیت مالی برسیم.

https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
💢تعبیر اشتباه از تعادل بین کار و زندگی و حلقه گم شده‌ آن!
💢تعبیر اشتباه از تعادل بین کار و زندگی و حلقه گم شده‌ آن!

✍️ ایوب موحدزاده

تعادل کار و زندگی یکی از مولفه‌های مهم #جبران_خدمت در کنار #سیستم_حقوق_ودستمزد است. مولفه‌ای که تحقیقات نشان می‌دهند منجر به هم‌افزایی در رضایت زندگی می‌شود. با مطالعه ادبیات داخلی و خارجی #تعادل_کار_و_زندگی، با تعبیر اشتباهی بر می‌خوریم و آن یکسان دیده شدن کمیت و کیفیت «کار» با «زندگی» است (شکل1). تعادلی افسانه‌ای و غیرواقعی که به ظاهر متعادل و جذاب است، اما وقتی دقیق‌تر به این شکل افسانه‌ای می‌نگریم درخواهیم یافت که «کار» مساوی با کل زندگی تعریف شده است؛ درحالیکه کار بخشی از زندگی است، نه برابر آن، و به این ترتیب هرگز نمی‌تواند با زندگی متعادل شود.از سوی دیگر افرادی نیز هستند که در محیط کار بیشتر احساس خرسندی می‌کنند تا در زندگی شخصی. افرادی که بدلیل منازعات خانوادگی، جدایی و... تلاش دارند با تعبیر اشتباه از شکل1 دایره زندگی را کوچکتر از دایره کار کنند که این خود محل نقد زیادی است.
 
از آنجایی که کار بخشی از زندگی‌ست تصورِ منفک بودن آنها خطاست. شکل صحیح و ایده‌آل تعادل، هم وزن بودن حلقه «خود» با دیگر بخش‌های زندگی‌ست. به این معنا که باید ابتدا خودمان به یک آرامش درونی و نسبی شخصی برسیم سپس بدنبال تعادل سایر بخش‌ها باشیم (شکل2). نکته حائز اهمیت این است که بعضاً خرسندی شخصی زمانی حاصل می‌شود که حلقه «خود» بیشترین همپوشانی و همبستگی را با خانواده، کار و غیره داشته باشد. به عبارت دیگر هرقدر اهداف و تمایلات شخصی با دنیای بیرون (کار، همسر، دوستان و...) همسوتر باشد، تعادل با کیفیت‌تری خواهیم داشت.
اگر با همه بخش‌های زندگی به طور مساوی رفتار کنیم، می‌توانیم یک شغل کامل، خانواده‌ای شاد، سرگرمی‌های لذت بخش، دوستانی همراه و خیلی چیزهای دیگر داشته باشیم. شکل 2 شکل ایده‌آل و خوبی است، اما به ندرت کسی می‌تواند تعادل مذکور را بدست آورد یا برای مدت طولانی حفظ کند چراکه رسیدن به آن نیازمند تلاش زیاد و تقریباً غیرممکن است.
 
از آنجایی که زندگی و اجزای تشکیل دهنده آن به طور پیوسته در نوسان است، رسیدن به درجه‌ از برابری برای همه حلقه‌ها بسیار دشوار بوده؛ لذا بهتراست بجای تلاش برای ایجاد تعادل ریاضی بین آنها(شکل2)، سعی کنیم اثرات منفی هر بخش را بر روی سایر حلقه‌ها به حداقل برسانیم. شکل3 شکل واقعی‌تر و مبین وضعیت فعلی ما است؛ یکی از دلایل شکست برنامه‌ سازمان‌ها برای #تعادل_کار_زندگی این است که سازمان‌ها با پیش فرض شکل 1 برنامه‌های خود را پیشنهاد و پیاده‌سازی می‌کنند؛ در حالی‌که باید با پذیرفتن شکل3 درجهت رسیدن به شکل 2 حرکت کنند. فراموش نکنیم که ترازوی زندگی بجای دو کفه دارای چندین کفه هست و تعادل و هارمونی بین آنها بسیار اهمیت دارد.
 
در گیرودار زندگی حلقه‌ای که به بوته فراموشی سپرده شده «فردیت خودمان»است؛ در واقع کفه ترازوی دنیای بیرون (کار،خانواده، دوستان و...) بسیار سنگین‌تر از کفه دنیای درون است. بالندگی فردیت خود(دنیای درون) و همزمان ایجاد تعادل منطقی بین حلقه های کار، خانواده، دوستان و...(دنیای بیرون) نقش حیاتی در شادکامی و زیستن با کیفیت در این دنیای کوتاه را دارد.
 
نکته پایانی: ترازوی سنجش تعادل در زندگی باید چند کفه داشته باشد تا تمامی بخش‌های زندگی بخصوص «خود» را مورد توجه قراردهد. در غیر اینصورت در پایان خط با بخشی از خودِ تنهای خود روبرو می‌شویم که تماماً برای دیگری وقت صرف کرده است. پس بهتر است حلقه‌های زندگی‌مان از جمله کار را درک، ارزش آن‌ها را برای خود تعیین و سپس بین آنها تعادل برقرارکنیم.
💢 چه کنیم که مدیر ما متوجه ارزش کارمان شود؟

ار کردن در شغلی که هیچ‌کس متوجه تلاش‌های شما نمی‌شود، جالب نیست. وقتی به کار شما توجهی نمی‌شود، چطور می‌توانید تلاش‌های خود را برجسته کنید؟ با چه کسی باید این کمبود را در میان بگذارید؟ و اگر وضعیت تغییر نکند، چقدر باید در این کار باقی بمانید؟

آنی مک کی، نویسنده‌ی کتاب چگونه در محیط کار شاد باشیم؟ در این خصوص می‌گوید:
هیچ چیز بدتر از این نیست که در محیط کار خود احساس کنیم نادیده گرفته شده‌ایم. همه‌ی ما این نیاز انسانی را داریم که بابت تلاش‌هایمان از ما قدردانی شود. عدم توجه همکاران، نوعی احساس عدم تعلق به محیط را در ما ایجاد می‌کند.

وقتی نادیده گرفته می‌شوید، در خصوص پیشرفت کاری خود هم نگرانی‌هایی خواهید داشت. با این حال می‌توانید وضعیت موجود را تغییر دهید. راه‌های زیادی وجود دارد تا افراد دیگر به ارزش کار شما پی ببرند. در ادامه به معرفی این روش‌ها خواهیم پرداخت:

📌 واقع بین باشید
قبل از هر عملی از خود بپرسید که چه میزان قدردانی از مدیر یا همکاران خود انتظار دارید؟ واقعیت این است که در فضاهای کاری، افراد بسیار مشغول‌تر و گرفتارتر از آن هستند که حواسشان به ارزش کار شما باشد.

📌با مدیر خود صحبت کنید
چنانچه تلاش‌های شما در محیط کار نادیده گرفته می‌شود با مدیر خود وارد مذاکره شوید. مذاکره در این خصوص با بعضی مدیر‌ها ساده‌تر است. به‌طور میانگین، بیشتر مدیر‌ها به نیازهای انسانی کارکنان خود توجهی ندارند! چنانچه مدیر شما هم جزو این دسته قرار می‌گیرد، این نکته را به خاطر بسپارید که قرار نیست وی را تغییر دهید. بلکه می خواهید گفتگویی درباره‌ی عملکرد خود با او داشته باشید.

📌حضور خود در تیم را افزایش دهید
چنانچه یک تیم را مدیریت می‌کنید باید کار و ارزش آن را به اعضای تیم توضیح دهید. در زندگی روزمره‌، ممکن است مدیر و همکارانتان از جزئیات کار تیمی شما مطلع نباشند. از این رو پیشنهاد می‌شود که در یک زمان مناسب با مدیرتان در خصوص اهداف تیم صحبت کنید و پیشنهاداتی درباره‌ی بهتر شدن روند از او بخواهید.

📌از تلاش‌های دیگران قدردانی کنید
یکی دیگر از مواردی که به شکل دوگانه‌ای عملکرد شما را مورد توجه قرار می‌دهد، قدردانی و تحسین دیگران است. چرا که وقتی متوجه کار درست و خوب دیگران می‌شوید، فرهنگ قدردانی را در سازمان خود مرسوم می‌کنید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرق یه آدم هنرمند با بقیه فقط دیدگاه متفاوته، همین.🤩
🖍 چند راه کلیدی رابرت کیوساکی برای استقلال مالی

🌻 ۱. مسولیت پذیر باشید

🌸 هر انتخاب شما عواقب خاص خود را دارد، که برخی از آنها ممکن است موجب صدمه ای برگشت ناپذیر به ثروتتان شود. از این رو، شما باید مسئولیت کامل را برای تضمین آینده مالی خود قبول کنید. بدانید که هر تصمیم گیری و انتخاب شما در زندگی امروزتان در زندگی فردای شما نیز تاثیر گذار خواهد بود. بنابراین ضروری است که تمام تصمیم گیری های مالی، خرید و هزینه های خود را در چارچوب اهداف بلند مدت مالی خود ارزیابی کنید.

🌻 ۲. مخارجتان را کنترل کنید

🌸 ما در جهان مصرف کننده محوری زندگی می کنیم که در آن بطور مداوم ملزم به صرف هزینه هستیم. عادات خرج کردنتان یکی از دلایل اصلی است که قادر نیستید اینده مالی خود را به اسانی تضمین کنید. هزینه هایتان را پیگیری کنید و قبل از پرداخت هر گونه هزینه دو مرتبه فکر کنید. انجام این کار در ابتدا سخت خواهد بود به خصوص اگر شما مستعد ابتلا به هزینه های غیر قابل کنترل هستید ولی اینجاست که شما یاد میگیرید که چگونه مخارجتان را مدیریت کنید.و از آن به بعد به راحتی اب خوردن در حال حرکت به سمت دستیابی به استقلال مالی خواهید بود

🌻 ۳. داشتن یک منبع درآمد ضروری است

🌸 ایجاد یک بودجه و زندگی در محدودیت های مالی برای دستیابی به استقلال مالی در زندگی شما بسیار مهم است. این بودجه به شما مسیری را نشان می دهد که شما در ان مسیر مدیریت درآمد و کنترل هزینه های خود را انجام دهید. در مدت کوتاهی بودجه به شما حس مسولیت پذیری می دهد. اگر می خواهید امور مالی شخصی خود را تضمین کنید، بودجه ابزاری برای دستیابی به این ضمانت به شما ارائه می کند.

🖍 ده راه کلیدی رابرت کیوساکی برای استقلال مالی

🌻 ۴. در ابتدا برای خودتان خرج کنید

یکی از شیوه های اساسی و کلیدی برای رسیدن به آزادی مالی این است که به جای کار برای یک بانک یا شرکت کارت اعتباری برای خودتان کار کنید. یاد بگیرید اول به خودتان پرداخت کنید قبل ازاینکه شخص دیگری به شما پرداخت کند. با این کار شما به دو چیز می رسید: خودتان را غنی تر کرده و از فقیرتر شدن قاصله می گیرید. با صرفه جویی امروزدرپولتان می توانید سرمایه گذاری فردایتان را تضمین کنید و این تضمین استقلال مالی شما را در بر خواهد داشت.
اینم یادتون بدم، به درد همه میخوره

سایت "ifixit.com" یک سایت خارجیه
که خیلی خیلی کاربردی و عصای دسته،
توی این سایت میتونی هر چیزی که توی خونه یا محل کار خراب شده رو تعمیر کنی، مثلا موقع سفر ماشینتون خراب میشه و کسی کنارتون نیست؛
این سایت به دادتون میرسه.
به این شکل که هر چیزی که خراب شده رو تو این سایت سرچ می کنید
اونم از ابتدا تا انتهای کار تعمیر (صفر تا صد) رو با تصویر و مرحله به مرحله به شما توضیح میده حتی درجه سختی نوع تعمیر رو هم به شما میگه
به درد خیلی از مشاغل و حرفه ها میخوره!

Join → ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@drebusiness
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انتخاب تو کدومه؟؟؟
نیمه خالی لیوان یا نیمه پر؟!!

💠جیم ران، میلیاردر خودساخته ای که حتی پولی برای کلوچه خریدن نداشت!

🔸او در یکی از روستاهای آمریکا بزرگ شد و تنها ٢ مهارت داشت، دوشیدن شیر گاو و علف زنى!
در سن ۲۵ سالگی در حالى که اوضاع مالى بسیار بدى داشت، یک روز با دختر کلوچه‌فروشی برخورد کرد. دختر کلوچه‌فروش با چهره‌اى معصوم از او خواست تا کلوچه بخرد، فقط ٢ دلار: "2 دلار که پولى نیست، خواهش می‌کنم بخرید..."

جیم ران دلش به حال او سوخت و تصمیم گرفت بخرد، اما ناگهان به یاد آورد که ٢ دلار هم ندارد...
چاره‌اى نداشت جز این‌که دروغ بگوید و با عجله پاسخ داد: "من الان در خانه خیلی از همین کلوچه‌ها دارم که هنوز خورده نشده‌اند، ممنونم".
دختر کوچولوى کلوچه‌فروش با ناامیدى تشکر کرد و به راه خود ادامه داد و رفت...

اما انگار راهى را جلوى پاى جیم ران گذاشت، جیم بعد از آن بسیار ناراحت بود و فکر می‌کرد، مدام خود را سرزنش می‌کرد که: "چرا؟ چرا نباید ٢ دلار داشته باشم؟! من دوست داشتم دل آن دختر را شاد کنم، چرا ٢ دلار نداشتم؟"
در همان حال که با خود حرف می‌زد ناگهان تصمیمى گرفت و با نداى بلند اما از درون فریاد زد: "من دیگر نمی‌خواهم به این شکل زندگى کنم که به خاطر ٢ دلار مجبور باشم دروغ بگویم!"

چند روز بعد جیم، مردى را دید که زندگى‌اش به واسطه‌ی او متحول شد... آن مرد "شوف" نام داشت و فقط این سوالات را از جیم پرسید:
شوف: چقدر پول در ۵ سال گذشته پس‌انداز کرده‌ای؟
جیم: صفر...
شوف: پس دوباره ۵ سال گذشته را تکرار نکن. بیشتر روی خودت کار کن تا در شغلت! اگر سخت به شغلت مشغول باشى فقط می‌توانی گذران زندگی کنی، که خب بد هم نیست... ولی اگر سخت روی خودت کار کنی، می‌توانی ثروت عظیمى بسازی که خیلی بهتر است...

بعدها جیم شروع به کسب مهارت در فروش و فروشندگی کرد. مهارت بعدی که خود جیم ران می‌گوید ثروت زیادی از این طریق به دست آورد و ثروت و درآمدش را چندین برابر کرد این بود: "یاد گرفتم چگونه آدم‌ها را در کنار یکدیگر جمع کنم و به آن‌ها یاد بدهم در کنار هم کار کنند."

او برای سال‌های متوالی به عنوان بهترین سخنران آمریکا انتخاب شد. سمینارهای او زندگى افراد زیادى را متحول کرد؛ افرادى چون: برایان تریسى، آنتونى رابینز و جک کانفیلد...
🌈
🔕دو دقیقه وقتتون رو میگیره، زیباست
يه بچه فيل رو براي مدتي با يه طناب به يك درخت بستند...
چون اون بچه فيل، ضعيف بود هر چقدر تلاش مي‌كرد نمي‌تونست خودش رو آزاد كنه...
وقتي بچه فيل دست از تلاش برداشت و پذیرفت كه نمي‌تونه خودش رو نجات بده، طناب رو باز كردن و آزادش كردن...
چند سال بعد وقتي اون بچه فيل بزرگ و قوي شد دوباره اون رو به همون درخت بستن...
با وجود اينكه حالا فيل به راحتي مي‌تونست طناب رو پاره و خودش رو آزاد كنه، اما هيچ تلاشي براي آزادي نمي‌كرد...
چون وقتي در بچگي با اين موقعيت روبرو شده بود، با وجود تلاش بسيار، نتونسته بود خودش رو نجات بده، بنابراين دچار درماندگی شده بود...
✔️ به اين حالت مي‌گن «درماندگي آموخته شده»

اين داستان در مورد يه بچه فيل بود، ولي بسياري از ما آدم‌ها هم مثل اين فيل در زندگي چسبیديم به اين ترس و باور غيرمنطقي كه نمي‌تونيم كاري انجام بديم، چرا كه ما قبلاً يك بار شكست خورديم و اين باور مانع حركت ما به سمت پيروزي در زندگيه...

💥 خودتون رو به یک جهان کوچیک محدود نکنین. مرزهای محدود ذهنی، ترس‌ها . باورهای غیرمنطقی خودتونو بشکنین و قلمرو زندگیتونو وسعت ببخشید.
فراموش نکنید که آرامش، خوشبختی و موفقت شما در زندگی دقیقاً به اندازه‌ی وسعت افکار شماست... ✌️
✔️ می‌خواهم شاگرد مکانیک شوم

با الفاظى شبيه به اينكه "هيچى نمي‌شوى، كودن ..."
از دبيرستان تيزهوشان، علامه حلّى معروف اخراج شد،

پدر و مادر يك هفته پشت در مدير مدرسه البرز نشستند تا آقاى دزفوليان رخصت داد تا نوجوان را ببيند:

معدل ١١ نشان مي‌دهد كه درس را كه رها كرده‌اى، واضحاً هم اعلام كرده‌اى كه مي‌خواهى شاگرد مكانيك بشوى تو ميكانيكى محل، چرا؟

درس را دوست ندارم.
جاى درس تو اين ماه‌ها چه كرده‌اى؟
برنامه نويسى
آقاى مسگرى! يك مسأله برايش طرح كنيد كه برايش كدنويسى كند.
يك ربع بعد:
آقاى مدير! من برگۀ اين پسر را كه تصحيح مي‌كنم، ميبينم كه اين بچه نابغه است، ثبت نامش كنيد (عليرغم اينكه مدرسه البرز شرط معدل ١٧ داشت).
پسرجان! من به اعتبار خودم ثبت‌نام مشروط می‌كنم تو را، آبروى من را نبرى.
پسر اخراجى علامه حلى، با رتبه دورقمى، مكانيك دانشگاه صنعتى شريف قبول مي‌شود و رتبه يك كنكور ارشد همانجا به رشتۀ ام بى اى مي‌رود.

"روزى در اوج موفقيت‌هاى تحصيلى دانشگاهى، برگه برنامه نويسى را پيدا كردم كه آقاى مسگرى به عنوان آزمون ورودى از من گرفته بود، سؤال درباره حركت مهره اسب شطرنج از نقطه آ به نقطه ب بود ولى در نهايت تعجب فهميدم كاملاً غلط حل كرده بودم! به هر زحمتى بود مسگرى را پيدا كردم؛ ازش پرسيدم با اينكه اين مسأله را اشتباه كد زده بودم ولى شما اعلام كرديد اين بچه نابغه است، چرا؟

من را به ياد آورد و خنديد و گفت: آقاى دزفوليان بهم گفته بود اين بچه غرورش شكسته شده در مدرسه قبلى، هر طور برگه‌اش بود مهم نيست، تو بلند جلوى خودش و پدر و مادرش بگو كه "نابغه" است؛ او نياز دارد دوباره برخيزد وگرنه شاگرد ميكانيك مي‌شود.

پی نوشت:
من این خاطره را در یک مبارک سحری، شخصاً از محمدرضا شعبانعلى شنیدم، وقتی به انتهای خاطره رسید، بغض کرد و گریست و من نیز گریستم؛ به یاد تمام کسانی که بزرگوارانه پای رویای کودکان و نوجوانان سرزمینشان ایستادند.

✍️:علیرضا شیری
2024/05/21 07:19:43
Back to Top
HTML Embed Code: